بهاربهار، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

بهار آغاز عشقی بی تکرار

کدبانوگری یا دست پا چلفتی

      دختر خونه که بودم یه روز که مامانم نبود مهمون اومد خونمون و من هم قاعدتا میزبان خونه شدم با اشتیاق فراوان شروع به شستن میوه کردم و بعد کلی فکر کردم خدایا مامانم چجوری چایی دم میکنه؟؟؟!!!!... خلاصه چیزی به ذهنم نیومد آخه من هیج وقت چایی نمی خوردم و اصلا تو باغ نبودم. آخر سر یه ماهیتابه نسوز به چه بزرگی رو بر داشتم و یه مشت چایی ریختم و روش آب لوله کشی ریختم  و روی گاز گذاشتم تا جوش بیاد و اینگونه ما اولین چایی زندگیمان را دم کردیم. تو منطقه ما چای در پذیرایی حرف اول و آخر رو میزنه و ما هم رو سیاه از این آزمون بر اومدیم و به قولی نمونه یک دست پا چلفتی تمام عیار تا اینکه دور از جون شما مادر من دیسک کمر گرفت ...
6 اسفند 1392

اتفاقات عجیب خانه ما

      این روزهایم پر شده از شیرین زبونیها و گهگاه دیدن خنده های فرح بخش دختری بنام بهار! اما در بین این خنده ها و طنازیها گاهی هم پیش میاد که کارهای عجیب یا خطرناکی میکنه و تن آدم رو میلرزونه!       تقریبا دو هفته پیش بود که من مشغول غذا درست کردن بودم، مادر بزرگ مهربون مشغول تلفن حرف زدن بود و پدر گرامی مشغول کارهای خودش بود بهار هم داشت خاله ستاره نگاه میکرد. ناگهان صدای مهیبی مثل زلزله به هوا رفت، همه سراسیمه دویدیم تا ببینیم چی شده!!!!!!!!!!!!!!!..... با کمال تعجب و نگرانی دیدیم بهار زیر تلویزیون افتاده. یعنی تلویزیون و میز زیر تلویزیونی، همه رو انداخته بود روی خودش. حالا تصور کنید تلویزیون ما از این ...
6 اسفند 1392
1